بانو آسیه
طبق قرآن بانو آسیه ، حضرت موسی (ع) را از مرگ نجات داد و مانع قتل او توسط فرعون شد.
آسیه مدتها بود که دین خود را از فرعون پنهان کرده بود که با کشتن همسر مومن آل فرعون به دست شوهرش، صبرش تمام شد و با سرزنش کردن فرعون به این قتل، به خداپرستی خود اعتراف کرد.
فرعون عاشق آسیه بود نمیخواست موضوع خداپرستی آسیه را کسی بفهمد تا باعث مرگ او شود.
از مادر زنش خواست او را نصیحت کند اما نصیحت مادر بر دخترش کارساز نشد.
فرعون مجبور شد معشوقهی خود را به دست خویش به قتل برساند، او را در روی زمین به چهار میخ کشید و سنگ بزرگی بر روی سینه او در برابر آفتاب سوزان نهاد. گرمای زمین و سنگینی سنگ بر سینه آسیه فشار جانفرسایی وارد میکرد.
موسی (ع) که چون با مهرِ مادری آسیه بزرگ شده بود، در نزدیکی آسیه بود. آسیه انگشتان دست خود را به سختی از زیر سنگ سنگین حرکت داد و موسی (ع) را نزد خود خواست. صدای آسیه از شدت سنگینی سنگ از سینه بیرون نمیآمد.
موسی (ع) سر خود را سمت آسیه گرفت. آسیه با صدای لرزان گفت: ای پسرم، سختترین لحظه زندگی خود را طی میکنم، دعا کن خداوند طاقت مرا از من نگیرد. موسی (ع) با دستش به سمت آسیه اشاره کرد و به ناگاه آسیه قبل از مرگ، محل خود را در جنت دید و تبسمی کرد.
فرعون گفت: این زن را ببینید از شدت درد دیوانه شد. آسیه در حالی که در مستی عالم ملکوت بود، جان به جان آفرین در کنار موسی نبی (ع) تسلیم کرد.
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (التحریم 11)
و باز خدا برای مؤمنان (آسیه) زن فرعون را مَثَل آورد هنگامی که (از شوهر کافرش بیزاری جست و) عرض کرد: بارالها (من از قصر فرعونی و عزت دنیوی او گذشتم) تو خانهای برای من نزد خود در بهشت بنا کن و مرا از شرّ فرعون (کافر) و کردارش و از قوم ستمکار نجات بخش.