ثقلین (قرآن کریم و عترت پیامبر اکرم)

ثقلین (قرآن کریم و عترت پیامبر اکرم)

رسول الله (ص) فرمودند:
نزدیک شده است که مرا فرا خوانند و من اجابت کنم. و همانا من دو شی ء گرانبها را بین شما باقی می گذارم، کتاب خدای عز و جل و عترت خود را. کتاب خدا رشته ای است که از آسمان به زمین کشیده شده و عترت من اهل بیت منند. همانا خدای مهربان مرا خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض نزد من بیایند. پس بنگرید بعد از من با این دو چگونه رفتار می کنید.

آخرین نظرات

نماز اول وقت و رضا شاه

جمعه, ۲۶ آبان ۱۳۹۶، ۰۶:۵۱ ب.ظ


بر بالین دوست بیماری عیادت رفته بودیم

پیرمرد شیک و کراوات زده ای هم آنجا حضور داشت

چند دقیقه بعد از ورود ما اذان مغرب گفتند

آقای پیر کراواتی،با شنیدن اذان ،درب کیف چرم گرانقیمتش را باز کرد و سجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نمازشد.!!


برای من جالب بود که یک پیرمردشیک وصورت تراشیده کراواتی اینطورمقیدبه نماز اول وقت باشد

بعد از اینکه همه نمازشان را خواندند

من از او دلیل نمازخواندن اول وقتش را پرسیدم


و اوهم قضیه نماز ومرحوم شیخ و رضاشاه را برایم تعریف کرد...

درجوانی مدتی ازطرف سردار سپه (رضاشاه) مسئول اجرای طرح تونل کندوان درجاده چالوس بودم

از طرفی پسرم مبتلا به سرطان خون شده بود و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند و خلاصه هرلحظه منتظر مرگ بچه ام بودم.!!

روزی خانمم گفت که برای شفای بچه، مشهد برویم و دست به دامن امام رضا(ع) بشویم...

آنموقع من این حرفها را قبول نداشتم اما چون مادربچه خیلی مضطرب و دل شکسته بود قبول کردم...

رسیدیم مشهد و بچه را بغل کردم و رفتیم وارد صحن حرم که شدیم خانمم خیلی آه و ناله وگریه میکرد...

گفت برویم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه

بچه را گرفت وگریه کنان داخل ضریح آقارفت

پیرمردی توجه ام رابه خودش جلب کردکه رو زمین نشسته بود وسفره کوچکی که مقداری انجیر ونبات خرد شده درآن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند وهرکسی مشکلش را به پیرمرد میگفت و او چند انجیر یا مقداری نبات درون دستش میگذاشت و طرف خوشحال و خندان تشکر میکرد ومیرفت.!

به خود گفتم ما عجب مردم احمق وساده ای داریم پیرمرد چطورهمه رادل خوش کرده آنهم با انجیر و تکه ای نبات..!!

حواسم از خانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که پیرمرد نگاهی به من انداخت و پرسید: حاضری باهم شرطی بگذاریم؟

گفتم:چه شرطی وبرای چی؟

شیخ گفت :قول بده در ازاء سلامتی و شفای پسرت یکسال نمازهای یومیه را سروقت اذان بخوانی.!

متعجب شدم که او قضیه مرا ازکجا میدانست!؟ کمی فکرکردم دیدم اگر راست بگوید ارزشش را دارد...

خلاصه گفتم: باشه قبوله و بااینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم واصلا قبول نداشتم گفتم:باشه.!


همینکه گفتم قبوله آقا، دیدم سروصدای مردم بلند شد ودر ازدحام جمعیت یکدفعه دیدم پسرم از لابلای جمعیت بیرون دوید ومردم هم بدنبالش چون شفاء گرفته وخوب شده بود.!!

منهم ازآن موقع طبق قول وقرارم بامرحوم "حسنعلی نخودکی" نمازم را دقیق و سروقت میخوانم.!


اما روزی محل اجرای تونل کندوان مشغول کار بودیم که گفتندسردارسپه جهت بازدید در راهه و ترس واضطراب عجیبی همه جارا گرفت چرا که شوخی نبود رضاشاه خیلی جدی وقاطع برخورد میکرد.!

درحال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهرشد مردد بودم بروم نمازم را بخوانم یا صبر کنم بعداز بازدید شاه نمازم را بخوانم

چون به خودم قول داده بودم وبه آن پایبند بودم اول وضو گرفتم وایستادم به نماز..

رکعت سوم نمازم سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم..!!


اگرعصبانی میشدیاعمل منو توهین تلقی میکرد کارم تمام بود...

نمازم که تمام شد بلندشدم دیدم درست پشت سرم ایستاده، لذا عذرخواهی کردم و گفتم :

قربان در خدمتگذاری حاضرم

شرمنده ام اگر وقت شما تلف شد و...


رضاشاه هم پرسید :مهندس همیشه نماز اول وقت میخوانی!؟

گفتم : قربان از وقتی پسرم شفا گرفت نماز میخوانم چون درحرم امام رضا (ع) شرط کردم


رضاشاه نگاهی به همراهانش کرد وبا چوب تعلیمی محکم به یکی زد وگفت:

مردیکه پدرسوخته،کسیکه بچه مریضشو امام رضا شفابده، ونماز اول وقت بخوانه دزد و عوضی نمیشه.!

اونیکه دزده تو پدرسوخته هستی نه این مرد.!


بعدها متوجه شدم،آن شخص زیرآب منو زده بود و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را یکسره کند اما نمازخواندن من، نظرش راعوض کرده بود و جانم را خریده بود.!!


ازآن تاریخ دیگرهرجا که باشم اول وقت نمازم را میخوانم و به روح مرحوم"حسنعلی نخودکی" فاتحه و درود میفرستم


(خاطره مهندس گرایلی سازنده تونل کندوان)


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی