ثقلین (قرآن کریم و عترت پیامبر اکرم)

ثقلین (قرآن کریم و عترت پیامبر اکرم)

رسول الله (ص) فرمودند:
نزدیک شده است که مرا فرا خوانند و من اجابت کنم. و همانا من دو شی ء گرانبها را بین شما باقی می گذارم، کتاب خدای عز و جل و عترت خود را. کتاب خدا رشته ای است که از آسمان به زمین کشیده شده و عترت من اهل بیت منند. همانا خدای مهربان مرا خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض نزد من بیایند. پس بنگرید بعد از من با این دو چگونه رفتار می کنید.

آخرین نظرات

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اربعین» ثبت شده است

سفرنامه اربعین

شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۷، ۰۸:۳۴ ب.ظ

چند نکته: 

یک سری نکات تو نوشته ها جا ماند اینجا ذکر میکنم.

- میزبانان شما در مسیر موکب ها نیروهای انتظامی و .. همه در جهت خدمت به زایران آماده هستند . مبادا با رفتار ناپسندی باعث بی احترامی به این میزبانان شویم و ادب را کامل رعایت کنیم.

- تشکر از همسفران در این سفر معنوی ، به خصوص روحانی اتوبوس که مداحی های خوبی در سفر برای ما داشت.

- یک مورد جالب در جاده های عراق این بود که بندرت در جاده، علائم راهنمایی و رانندگی اعم از فاصله با شهر بعدی و یا علایم هنگام تقاطع جاده ها دیده میشد یعنی نمیدانستی این جاده که میروی به کدام شهر میرسد و فاصله با نزدیکترین شهر، رستوران، امداد جاده و ... چقدر است .نتیجتا اینکه خدا خودش ما را برد و سالم برگرداند..

- تماس موبایل با سیم کارت ایرانی از عراق به ایران بسیار سخت و هزینه ای حدود دقیقه ای 3 هزار تومان بود ولی تماس از ایران به موبایل شما (سیم کارت ایرانی) راحت بود و هزینه دقیقه ای حدودا 1 هزار تومان.

- امسال هزار دینار عراقی (یک عراقی) ، مانند خودمان که در معاملات هزار را نمی گوییم 12 الی 14 هزار تومان (12 الی 14 تومان) بود . به بازار کربلا هم سری زدیم . کسبه چون میدانستند ما ایرانی هستیم قیمت را میپرسیدیم به تومان میگفتند . وقتی میپرسیدیم به دینار عراق چقدر و جواب میشنیدیم . متوجه میشدیم که مغازه ها نیز با اختلاف با یکدیگر دینار عراق را 12 یا 13 یا 14 تومان معادل میگفتند. خاطرم هست تو بازار یک کاسبی  ظروف برنجی میفروخت. با حدود 10 مشتری  جلوی بساط مغازه اش که همه ایرانی بودند راحت فارسی صحبت میکرد .حتی کناردستی من که ترک بود بعد از خرید قندان برنجی به فروشنده با لهجه ترکی گفت " گوی کارتونا" یعنی بگذار تو کارتن .تا این حد ایرانی ها تو بازار آنجا راحت بودند.

-تو سفر و پیاده روی اربعین تا جایی که میتوانید ذکر بگویید و یاد حضرات معصومین باشید و از غفلت و خدای ناکرده مشاجره با دیگران بپرهیزید.

- در کتاب عراق دیدم که نماز خواندن در مسجد سهله  2 سال عمر را زیاد میکند، از دست ندهید . ان شاءالله خدا عمر پر برکتی به همه ما بدهد.

-هدایایی تهیه کنید آنجا به خادمان بدهید بسیار خوشحال میشوند. دوست ما مقداری نبات به ایستگاه پخش چایی داده بود و گفته بود نبات مشهد امام رضا است . بسیار خوشحال شده بودند و تشکر کرده بودند.

-بار سفرتان را سبک بردارید تا سبکبارتر به زیارت بروید.


التماس دعا از همه دوستان


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۷ ، ۲۰:۳۴

سفرنامه اربعین

جمعه, ۲۵ آبان ۱۳۹۷، ۱۰:۲۷ ب.ظ

مهران به تهران:

همه اتوبوسها به غیر از اتوبوس ما در پارکینگ حضور داشتند و منتظر مسافران بودند. به خانمم گفتم که دو نفری سوار اتوبوس قم شویم، زیارت حضرت معصومه (س) و دیدن خواهرش هم برویم ( باجناق عزیزم قم منزل دارند و هر بار که به زیارت حضرت معصومه میرویم به منزل ایشان هم میرویم) اما موافقت نکرد. حدود نیم ساعتی در مهران، پارکینگ اتوبوس ها  ایستادیم تا اینکه اتوبوس ما هم آمد. سریع همه سوار شدند . دقایقی بعد اتوبوس به راه افتاد. شب بود و همه خسته راه ، خیلی سریع کلیه مسافرها غیر از راننده و کمک راننده به خواب رفتند. موقع نماز صبح اتوبوس نزدیک مسجدی در شهر بروجرد توقف کرد . مسافران بعد از اقامه نماز صبح از همدیگر میپرسیدند که چرا ما الان بروجرد هستیم؟  مگر جاده به سمت تهران از همدان رد نمیشود ؟  از راننده سوال که کردیم جواب داد که مقصد اتوبوس قم است برای همین از این جاده آمدیم. مسافرها همه عصبانی .... یعنی چی که اتوبوس قم میرود ما همه مسافر تهران هستیم . راننده هم گفت : من راننده هستم و صاحب ماشین کس دیگری است شما باید با آن شخص صحبت کنید و من فقط راننده ام. بعد از مشاجرات فراوان معلوم شد شخصی که اتوبوس را از صاحب اتوبوس دربستی گرفته و آن شخص هم به راننده اش گفته که دربستی برای قم است . آخرش هم نفهمیدیم کی به کی تهران  و یا قم گفته است . خلاصه اینکه اتوبوس با یک مکافات عجیبی و یک معطلی زیادی و حدود 80 کیلومتر اضافه مسیر ساعت 2 ظهر به تهران رسید . اتوبوس دیگر ما 10 صبح یعنی 4 ساعت زودتر از ما رسیده بود. تو کش و قوس و مشاجره قم یا تهران رفتن اتوبوس من به هر کدام راضی بودم ، اگر قم هم میرفتیم یک زیارت هم نصیبمان می شد. به یاد حدیث معروف امام صادق که میفرمایند:


خداوند حرمی دارد که مکه است و حضرت رسول حرمی دارد که مدینه است و امیرالمؤمنین حرمی دارد که کوفه است و ما (اهل بیت) حرمی داریم که قم می باشد. و همانا در قم بانوئی از فرزندانم دفن می شود که نامش فاطمه است؛ هرکه او را زیارت کند، بهشت برایش واجب گردد. 

خلاصه ظهر رسیدیم تهران. هنوز سفر تمام نشده دلتنگ زیارت بعدی هستیم . خدا قسمت همه دوستان کند ان شاءالله


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۷ ، ۲۲:۲۷

سفرنامه اربعین

جمعه, ۲۵ آبان ۱۳۹۷، ۰۳:۰۱ ب.ظ

کربلا:


صبح روز جمعه بود بعد از زیارت امام حسین (ع) ، و طی کردن بین الحرمین به حرم حضرت عباس (ع) با ذکر بسم الله و صلوات وارد شدم . بسیار حرم باصفایی بود . سیل زایران بود که در حرم دور قمر بنی هاشم طواف می کردند. پایین پای حضرت نماز زیارت و دعا خواندم . در آداب نماز زیارت امام حسین آمده بود که مستحب است سوره یس و سوره الرحمن قرائت شود . ولی در مفاتیح الجنان که دست من بود برای حضرت عباس (ع) سوره ای ذکر نشده بود. ابتدای کتاب مفاتیح الجنان چند سوره مبارکه تحریر شده است، من ابتدای کتاب  را باز کردم تا سوره ای که باز شد همان سوره را در نماز زیارت بخوانم. جالب اینجا که سوره فجر آمد .


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان

 وَالْفَجْرِ ﴿۱﴾ سوگند به سپیده‏ دم (۱)

 وَلَیَالٍ عَشْرٍ ﴿۲﴾ و به شبهاى دهگانه (۲) 

وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ﴿۳﴾ و به جفت و تاق (۳)

 وَاللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ ﴿۴﴾ و به شب وقتى سپرى شود (۴) 

هَلْ فِی ذَلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ ﴿۵﴾ آیا در این براى خردمند [نیاز به] سوگندى [دیگر] است (۵) 

أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ ﴿۶﴾ مگر ندانسته‏ اى که پروردگارت با عاد چه کرد (۶) 

إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ ﴿۷﴾ با عمارات ستون‏دار ارم (۷) 

الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلَادِ ﴿۸﴾ که مانندش در شهرها ساخته نشده بود (۸) 

وَثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ ﴿۹﴾ و با ثمود همانان که در دره تخته ‏سنگها را مى ‏بریدند (۹) 

وَفِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ ﴿۱۰﴾

و با فرعون صاحب خرگاه ‏ها [و بناهاى بلند] (۱۰)

.

.

. مشاهده متن و صوت سوره


خاطرم بود که عالمی گفته بود سوره فجر در شان امام حسین است. و چه زیبا وجود حضرت عباس با امام حسین گره خورده است.

جمعه صبح بود و 4 روز مانده تا اربعین 1440 هجری قمری. گوشه حرم حضرت عباس بالای درب ورودی بزرگی نوشته شده بود "مدخل مواکب" یعنی ورودی موکب ها . من که تا آن لحظه فکر میکردم موکب اسم مکان است و جایی برای استراحت زایران . معنی ورودی موکب ها را نفهمیدم . ساعتی که در حرم بودم دیدم دسته های عزاداری از همین ورودی بزرگ " مدخل مواکب" وارد شده سینه زنی و زنجیرزنی میکنند از درب دیگری یا عباس گویان خارج میشوند. آنجا بود که متوجه شدم موکب نه اسم مکان است بلکه همان هیئت خودمان است.

برای ظهر به موکب برگشتم . نماز ظهر و عصر جماعت به صورت قصر (شکسته) خواندیم. بعد از نماز روحانی داخل حسینیه موکب دقایقی احکام شرعی گفت . خاطره ای از شهید ابراهیم هادی گفت و به نمازگزارن کتاب مسافر کربلا:زندگینامه و خاطرات شهید علیرضا کریمی را سفارش کرد تا مطالعه کنند. ضمنا گفتند که خواهر بزرگوار شهید ابراهیم هادی نیز در موکب ما تشریف دارند. من که از قبل با مطالعه دو جلد کتاب شهید ابراهیم هادی مقداری با روحیات و بزرگمنشی این شهید بزرگوار آشنا شده بودم، لحظاتی به فکر فرو رفتم. ما که شب قبل به کربلا رسیده بودیم و برای پیدا کردن جایی برای استراحت کمی سختی کشیدیم ولی به خواست خدا در بین الحرمین بزرگواری ما را به این موکب راهنمایی کرد ، بنده این مهمان نوازی را تا آن لحظه از جانب حضرت عباس میدانستم . با اشاره روحانی به شهید ابراهیم هادی ، لحظه ای به فکر فرو رفتم و با خود گفتم : "شاید این موکب را برای ما شهید هادی مهیا کرده " . نه اینطور نیست  احتمالا کربلا آمدن ما را شهید هادی لطف نموده !! .برای این موضوع پس از گفتن بسم الله الرحمن الرحیم قرآن کریم را باز نمودم  اولین سطر قرآن نام ابراهیم میدرخشید.

وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثَاقَهُمْ وَمِنْکَ وَمِنْ نُوحٍ وَإِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِیثَاقًا غَلِیظًا ﴿۷﴾ سوره احزاب 

و [یاد کن] هنگامى را که از پیامبران پیمان گرفتیم و از تو و از نوح و ابراهیم و موسى و عیسى پسر مریم و از [همه] آنان پیمانى استوار گرفتیم (۷)

 مطمئن شدم کربلای ما به لطف این شهید بزرگوار بوده. خدا را سپاس گفته و از خداوند برای این شهید بزرگوار بالاترین مقام ها در دنیای آخرت خواهانم.  

عصر جمعه هم با همسرم بین الحرمین رفتیم و ساعاتی آنجا بودیم . دسته های عزاداری ( همان هیئت خودمان یا به زبان عراقی ها مواکب) ابتدا وارد حرم امام حسین میشدند و از وسط بین الحرمین عبور کرده وارد حرم حضرت عباس شده و از خروج مواکب خارج می شدند . سیل عظیمی از موکب ها بود که تمامی نداشت. همه عربی مداحی می کردند ولی یک موکب هم بود که ترکی مداحی میکرد منتهی نمیدانم که هیئت ایرانی بود یا عراقی. از چند نفر شنیدم عراق هم ترک دارد! به یاد شعر حافظ رحمه الله افتادم 

 اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را  = یعنی شیراز هم ترک دارد پس حتما عراق هم ترک دارد.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۷ ، ۱۵:۰۱

سفرنامه اربعین

جمعه, ۲۵ آبان ۱۳۹۷، ۱۰:۰۴ ق.ظ

کربلا:

شب برای استراحت به موکب کاشانی ها در خیابان روضتین که حدود یک کیلومتر با حرم امام حسین (ع) فاصله داشت رفتیم. موکب به نام امامزاده سلطان علی بن امام محمدباقر (علیه السلام) سفیر شهید کربلا نام داشت. موکب بزرگی و با امکانات خوبی بود . غرفه ها مختلفی هم داشت. غرفه فرهنگی که کتاب شهید ابراهیم هادی را جهت مطالعه بین  زایران  توزیع میکرد. غرفه خیاطی، غرفه آرایشگاه ، غرفه شارژموبایل که 120 تا پریز برای شارژ موجود داشت !! .غرفه کودک و غرفه های دیگر .. خودتان تشریف ببرید ببینید، من بیشتر توضیح ندهم.

حمام موکب، کانکس بزرگی بود که حدودا شامل  20 تا حمام با ابعاد یک متر در یک متر، خیلی تمیز و مرتب در خود جا داده بود. ساعت حمام 12 شب تا نماز صبح. ساعت 2 بامداد بیدار شدم حمام رفتم غسل زیارتی کردم و با همراه این چند روزه من (دمپایی) به سمت حرم امام حسین (ع) حرکت کردم. 

نفربر (دمپایی) خود را تحویل کفشداری پس از ربع ساعت معطلی دادم ، رفتم صف تحویل موبایل. از خادمان حرم وقتی دید گوشی موبایل من دوربین ندارد، به من گف: امانات لازم نیست گوشی را تحویل دهی. با ذکر بسم الله و بالله  و صلوات وارد حرم شدم . نمیدانستم ضریح کدام طرفه و باید کدام سمتی بروم (بار اولم بود کربلا میرفتم) . یواش یواش با جمعیت و با زبان ذکر گویان به سمت ضریح مولا میرفتم. 

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین - السلام علیک یا ثار الله و بن ثاره - السلام علیک یابن رسول الله - السلام علیک یابن امیر المومنین - السلام علیک یا بن فاطمه الزهرا - السلام علیک یا اخ الحسن المجتبی - السلام علیک یا سید الشباب اهل الجنه - .....

ابتدا ضریح جناب حبیب بن مظاهر ، سپس یاران شهید امام حسین(ع) ، سپس خود مولا را زیارت کردم. سیل زایران با صورت های جاری از اشک که از یک سمت ضریح به سمت دیگر ضریح میرفتند و کلماتی با مولا صحبت میکردند، را مشاهده میکردم . کنار ضریح شهدا جایی برای نماز و دعا بود . تا نماز صبح آنجا چون دیگران مشغول نماز و دعا بودم . بعد از اذان صبح هم ، جای دوستان خالی ، نماز صبح جماعت خواندیم .

نماز دو رکعتی زیارت امام حسین (ع) که  مستحب است در آن سوره یس و سوره الرحمن تلاوت شود، را خواندم . در قسمت دیگر حرم چون از علما شنیده ام که سوره مبارکه فجر در شان امام حسین (ع) است را با ذکر 15 صلوات می خواندم و هربار از طرفی یک نفر یا تعدادی از دوستان به محضر امام تقدیم میکردم . به این خاطر که همه را یاد کرده باشم و از طرفشان صلوات و سوره فجر به امام هدیه کرده باشم و بدهکار دوستان نباشم.

  


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۷ ، ۱۰:۰۴

سفرنامه اربعین

جمعه, ۲۵ آبان ۱۳۹۷، ۰۷:۴۷ ق.ظ

مسیر نجف به کربلا:

عصر بود نزدیکی های کربلا بودیم. کربلا را شهر بلا هم گفته اند . مبادا یک وقت کربلا بودی بلایی دیدی از دست خدا یا امام حسین رنجیده شوی . بلا به معنی امتحان توست و رحمتی از جانب خداوند . غیر از الحمدلله و شکر خدا چیزی بر زبان نیاور.


پیاده میرفتیم که دسته عزاداری کوچک و با صفایی از کنارمان رد می شد. روحانی جوان دسته عزاداری با عمامه مشکی و پای برهنه چهارچرخ کوچک سیستم صوتی  و با ارتفاع حدود 2 متر که طبقه بندی داشت را جلوی خود هل میداد و بر سر خود میزد و  دیگران هم بر سر خود میزدند و عزاداری میکردند و طی مسیر میکردند. سرعت حرکت دسته از ما بیشتر بود و خیلی سبک میرفتند انگار رو زمین راه نمیرفتند بلکه دسته ای بودند که تو آسمان طی مسیر میکردند . ما که با دیدن این گروه سریع دلمان رفت نیم ساعتی تا نزدیکی حرم حضرت ابالفضل (ع) همراه دسته بودیم.




داشت غروب میشد، کم کم وقت نماز میشد ما و خانواده برادرم که همسفر بودیم قبل از رسیدن به حرمین شریف تصمیم گرفتیم موکبی جهت استراحت شب و گذاردن ساک و کوله هایمان پیدا کنیم تا سبکبار برای اقامه نماز بین الحرمین باشیم. دو سه موکب تو خیابان شارع العباس رفتیم گفتند جا نداریم. خلاصه به برادرم گفتم با همین وسایل میریم بین الحرمین نماز میخوانیم ، خود حضرت جایی برای استراحت برای ما جور میکند. با وسایل به سمت حرم آقا ابالفضل (ع) حرکت کردیم. 

از این جهت که بزرگان گفته اند : حضرت ابالفضل، باب الحسین است . ما تصمیم گرفتیم ابتدا به زیارت ایشان برویم.


پس از سه یا چهار نوبت بازرسی کوله پشتی هامون، ساعت 6 عصر روز پنج شنبه خودمان را روبروی گنبد و بارگاه آقا ابالفضل سلام الله علیه یافتیم. عرض سلام کردیم  بین الحرمین رفتیم نماز خواندم . تو فکر موکب برای استراحت شب بودم . از کنار دستی خودم پرسیدم موکب خوب و نزدیک سراغ داری؟ کاشانی (اهل شهر زیبای کاشان) بود. سریع کارت موکب کاشانی ها تو خیابان روضتین که آدرس و کروکی دقیق روی کارت چاپ شده بود را به من داد و گفت ما دیشب رسیدیم ، موکب خوبی است و جا هم زیاد دارد. 

از طرفی هم ، خانمی کربلایی (اهل شهر کربلا) آمده بود دنبال زایر که برای استراحت به منزلش که نزدیک حرم بود، ببرد.  خانمم میگفت چند تا عکس از خانه اش هم گرفته بود و به زایران نشان میداد و میگفت خانه اش مرتب و تمیز است . خواهش میکرد برای استراحت به منزل ایشان برویم.  خلاصه بعد از نماز و مشورت تصمیم گرفتیم به موکب کاشانی ها برویم...



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۷ ، ۰۷:۴۷

سفرنامه اربعین

پنجشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۷، ۱۱:۱۰ ب.ظ

مسیر نجف به کربلا:

عمود به عمود به کربلا نزدیک میشدیم . در مسیر، فراوان مورد لطف میزبانان قرار میگیرید . سفر عجیبی است . از اول مسیر،  ماشین پلیس و پلیس مسلح زیادی برای ایجاد امنیت زایران مشاهده کردیم. ماشینهای پلیس 2 برابر ماشین های معمولی بزرگتر و با هیبت تر بود. پلیس هم با سبیل و هیبتی تقریبا خشن و ترسناک. در مسیر فقط جایی که کباب پخش میکردند صف بود. کامیونت هایی هم دیدیم که کارتنهای موز را درآورده و موز را دانه دانه کرده به زوار میدهند و دورتادور ماشین زوار جهت گرفتن موز، جمعیتی جمع شده بودند . من و خانمم داشتیم تو لاین تندروی پیاده روی میرفتیم که پلیس عراقی دستش را داخل ماشین شاسی بلند بیرون آورده بود و به چند زایر  موز تعارف کرد.  

انواع غذاها و نوشیدنی ها در مسیر جهت زایران مهیا است .بیشترین غذایی که ما دیدیم بعد از فلافل، غذایی بود که شامل پلوی سفید با خورشتی که روی پلو میریختند . خورشتش شبیه خوراک لوبیا چیتی بود .خاطرم هست دوستی که سال قبل اربعین رفته بود تعریف میکرد این غذا را زیاد خورده بودند و میزبان هم با  "هلابیکم " به زوار جهت غذا دعوت میکرده است . این دوستمان میگفت روز اول فکر کرده بود هلابیکم اسم این غذا است. 

"هلابیکم" به گفته دوستی "اهلا بکم" است به معنای شما خوش آمدید ، است.


 

گفتم از جمله غذایی که برای زایران طبخ میشد، کباب بود. برای همین یک عده از میزبانان حیوانات زنده چون گوسفند و شتر آورده بودند همانجا ذبح می کردند و طبخ میکردند و به زایران میدادند. تو مسیر بچه شتری را دیدیم که بسته بودند و جلوی شتر مقداری خیار جهت خوردن حیوان ریخته بودند. ولی بچه شتر به خیار بی علاقه، مشغول جویدن ظرف یکبار مصرف پلاستیکی بود . خانم جوانی که پرچم کشورش هم به کوله اش بسته بود از دیدن بچه شتر خوشحال شد و کنار شتر ایستاد تا همراهش از او و شتر عکس بگیرد. صاحب شتر به عربی چیزی به این خانم و همراهش گفت . منتهی چون این دو نفر زبان آن عرب را نفهمیدند . مرد عرب مجبور به استفاده از زبان تصویری شد بدین شکل که با دستی دست دیگر خود را گاز گرفت . یعنی اینکه حیوان ممکن است گاز بگیرد. از کنار بچه شتر هم رد شدیم به سمت کربلا...


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۷ ، ۲۳:۱۰

سفرنامه اربعین

پنجشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۷، ۱۰:۰۸ ب.ظ

مسیر نجف به کربلا:

صبح که از عمود 202 راه افتادیم تا قبل از غروب به عمود 550 رسیدیم، تصمیم گرفتیم قسمتی از مسیر را با سیاره (اتومبیل ) طی مسیر کنیم کنار جاده آمدیم اولین ماشین که شبیه مینی بوس بود جلوی ما ایستاد پرسید کربلا؟ گفتم "بله  خمس نفرات  "  به خیال خودم خمس نفرات یعنی پنج نفر . گفتم کرایه؟  گفت :نفری 2 دینار . گفتم نفری 1 دینار ، تا عمود 1000 . قبول کرد سوار شدیم.

مینی بوس مثل ون صندلی کوچک تاشو جهت مسافر بیشتر داشت. کنار دست من سریع پرسید چند روز پیاده میروید؟ بعد گفت :یومین" گفتم بله   چون به نظرم یومین یعنی 2 روز. پیرمرد کناردستی ما آدم خوش صحبتی بود .پرسید اسمت چیه؟ گفتم: مهدی. پرسید مهدی ... . گفتم : مهدی سلمانی . سریع به زبان عربی چند جمله در مورد سلمان فارسی صحبت کرد بقیه مسافران با دقت به  صحبت این پیرمرد خوش صحبت، گوش میکردند. بعد گفت سلمان اسمش تو ایران روزبه بوده است بعد با زبان کردی ایرانی چند جمله گفت. گفت با یک دست 2 انار نمیتوان برداشت( شبیه همان ضرب المثل که با یک دست نمیشه دو تا هندوانه برداشت بود) را دو یا سه بار تکرار کرد. مسافر کنار دستی ام از پیرمرد پرسید اهل کجایی؟ گفت :نجف.

عمود 1080 موکب آستان حضرت معصومه (س) قصد توقف داشتیم. از برادرم که عربی از من بیشتر بلد بود پرسیدم هشتاد چی میش؟ گفت: ثمانی . توقف کن هم میشه قف .  با اعتماد به نفس کامل به راننده گفتم : قف عمود الف و ثمانی . سرجایم نشستم .برادرم گفت    1080 را داخل گوشیت بزن به راننده نشان بده. من هم نزدیک عمود هزار ، عدد 1080 را تو گوشیم زدم . یک دفعه راننده سرعت مینی بوس را کم کرده و گفت ایرانی . فهمیدم که اشتباها عمود 1008 را به راننده گفته ام . گوشیم را که عدد 1080 را نوشته بودم نشان دادم گفت " الف ثمانین " . فهمیدم که هشت با هشتاد فرقش حرف "ن" میباشد . مینی بوس عمود 1080 توقف کرد پیاده شدیم. وارد  موکب آستان حضرت معصومه (س) شدیم . دقایقی از نماز مغرب گذشته بودیم . نماز را در حسینیه آستان مقدس روبروی موکب خواندیم . حجه الاسلام فرحزادی سخنرانی میکردند . بعد از سخنرانی نیم ساعتی مداحی و عزاداری برقرار بود . چند ساعتی از شب را در فضای حیاط موکب استراحت کردیم .   ساعت 3 صبح چند نفری که داخل موکب که مسقف بود ساک و کوله را به دوش انداخته بودند و شروع به پیاده روی کردند برای چند نفر جا خالی شد . با اولین قطرات باران،  بیدار شدیم به داخل موکب برای استراحت رفتیم. توفیق شد چند رکعتی نماز نافله شب بخوانیم. صبح بعد از اقامه نماز صبح به جماعت (همان سورپرایز که تو پست قبل اشاره شد) و صرف صبحانه (عدسی داغ) به حرکت خود ادامه دادیم.



همان ابتدای سفر خانمم گفت کاش تو مسیر استاد محمد شجاعی را ببینیم و ایشان هم زیارت کنیم . شایان ذکر است از کتابهایی که تو سفر همراهم بود کتاب عزادار حقیقی نوشته استاد محمد شجاعی بود که برای مطالعه تو سفر برداشته بودم که فرصت مطالعه پیدا نکردم و دست نخورده باقی ماند. آن روز صبح تو حیاط موکب آستان مقدس حضرت معصومه (س) نشستم عدسی بخورم کنار دستم کتابی کوچک مانند بروشور بود دقت کردیم خلاصه کتاب عزادار حقیقی نوشته استاد شجاعی بود برداشتم مطالعه کردم و ظهر در موکب دیگری جهت مطالعه دیگران گذاشتم . تو روز به خانمم گفتم امروز تو موکب هنگام صبحانه خوردن استاد شجاعی را دیدم . گفت واقعا . ماجرای کتاب کوچک عزادار حقیقی را براش تعریف کردم. 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۷ ، ۲۲:۰۸

سفرنامه اربعین

پنجشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۷، ۰۸:۴۲ ب.ظ
مسیر نجف به کربلا:

موکب مستقر در عمود 202 شب تا صبح استراحت کردیم. قبل از اذان صبح بیدار شدیم تا پس از اقامه نماز صبح (آن هم به صورت جماعت که بنده نماز صبح جماعت به ندرت نصیبم میشود . یکی از سورپرایزهای این سفر ، نماز صبح جماعت بود)  و صبحانه  به حرکت ادامه دادیم . صبح بود و هوا خنکی خودش را داشت . 
یک مورد را فراموش کردم محراب نماز حضرت امیرالمومنین (ع) در مسجد کوفه بود ، محراب را میبینی یک حس دوگانه ای بهت دست میده یک حس خوبی بهت دست میده از این جهت که محل سجده و ذکر مولاست ، یک حس غم آوری بهت دست میده چون  مقتل مولاست.
زایران در 2 مسیر کنار هم ، گروهی از مسیر حالت پیاده رو که پر از امکانات و غرفه های خدمات به زایران است پیاده روی می کنند و گروهی دیگر سمت چپ این گروه یعنی قسمت کندرو جاده پیاده روی میکنند که غرفه های خدمات کمتری دارد ولی سرعت حرکت زایران بیشتر میباشد. 


در مسیر به سمت محبوب ، این شماره عمودها (همان تیر برق های جاده) که بیشتر از 1400 تا هستند تو را کم کم به سمت مولا میرسانند. یاد آن حرف مرحوم آغاسی می افتادم که میگفت: "تو جاده داری میری مینبینی تابلو نوشته نجف-5کیلومتر میخوایی بیایی پایین تابلو را ببوسی" . این شماره عمودها هرچی به 1400 نزدیک تر میشد میفهمیدی که داری میرسی کربلا...
ما چون خیلی ورزشکار حرفه ای بودیم تقریبا هر 50 تا عمود دقایقی توی یک موکب استراحت میکردیم. در طول مسیر با چند کلمه عربی که بلد بودیم با چند نفری چند جمله ای عربی صحبت کردیم . تا متوجه میشدند ما ایرانی هستیم یاد امام رضا (ع) میکردند و میگفتند چند بار مشهد برای زیارت رفته اند . 
غرفه صلواتی غذا بسیار فراوان بود و مهمان نوازی فراوان. غرفه کوچکی فرهنگی ( نمایشگاه ) ایرانی رفتیم به نام "منتظر کی هستیم" حدود 10 تابلو در مورد امام زمان (عج) و ارتباطشان به  امام حسین (ع)  موجود بود  که با توضیحات راوی اثر خوبی روی بیننده داشت.
  جلوتر هم غرفه فرهنگی بزرگی ( همان نمایشگاه) عراقی رفتیم که روند تاریخی حدود 100  سال اخیر جهان اسلام را روی یک بنر 20 متر طول چاپ کرده بودند و چند راوی با زبان عربی (ما هر چی گوش کردیم چیز چندانی از صحبت های راوی نفهمیدیم) توضیح میدادند و در انتهای نمایشگاه فیلمی چند دقیقه ای از صحبت های سران حزب های اسلامی با زبان عربی روی مانیتور حدود  40 اینچی پخش میکردند  که ابتدای مستند، فرمایشات امام  خامنه ای بود که به عربی تکلم میکردند. . 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۷ ، ۲۰:۴۲

سفرنامه اربعین

پنجشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۷، ۱۰:۱۷ ب.ظ


مسیر مسجد سهله (کوفه) به کربلا:

بعد از اقامه نماز ظهر در مسجد سهله به سمت کربلا به راه افتادیم . مسیر به نظر مسیر حاشیه شهر بود ولی سیل عظیمی از پذیرایی از زائران مشاهده میشد که بی هیچ چشمداشتی این خدمت از میزبانان کوچک چند ساله تا بزرگترها صورت می گرفت . در مسیر دو کودک عراقی چرخ دستی برادرم را که ساک و کوله اش را روی آن قرار داده بود، از دست برادرم گرفتند تا در جابجایی این بار سنگین کمکی به زائر امام حسین کنند. پس از مسافتی و تشکر از دو کودک ، چرخ دستی را تحویل نمیدادند و کماکان اصرار داشتند تا مسیر طولانی تری بار ما را جابجا کنند . همسر برادرم مشتی شکلات به یکی از آن دو کودک داد و گفت به دوستت هم بده. کودک با لبخندی و تکان دادن سر فهماند که به دوستش شکلات نمیدهد، یعنی به او هم باید جداگانه شکلات بدهی . مشتی شکلات در دست او هم ریخته شد و راضی و خندان ما را ترک کردند.

 

هوا کم کم تاریک می شد . تعدادی کودک عراقی لب جاده مسیر پیاده روی زائرین بودند و درخواست میکردند برای شام و استراحت به منزل ما بیایید. ادامه مسیر دادیم تا جایی که جا برای اقامه نماز و پذیرایی شام و فضا برای استراحت شبانه مهیا بود. برای اقامه نماز جماعت توقف کردیم. نماز خواندیم بلافاصله سفره شام گسترده شد و زائران شام صرف کردند (کباب ترکی با نان ساندویچی عراقی به همراه موز و آب نوشیدنی) . ادامه مسیر دادیم هوا کاملا تاریک بود . از قضا که کوله بار من کامل بود چراغ قوه را از کوله درآوردم و مسیر را با نور چراغ قوه روشن کردم و وسیله تفریح بچه ها در یک ساعت پیاده روی شبانه ما شد . به جاده اصلی نجف به کربلا رسیدیم یکباره حجم زائران پیاده 10 برابر جاده قبلی شد و بسیار روشن که نیازی به چراغ قوه نداشتیم . عمود حدود 200 بود . عمود 202 موکب بزرگی بود شب را آنجا استراحت نمودیم.


۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۷ ، ۲۲:۱۷

سفرنامه اربعین

سه شنبه, ۸ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۲۶ ب.ظ



مسیر تهران به مرز مهران:

ظهر برای صرف نهار و اقامه نماز اتوبوس جایی نزدیک همدان کنار ایستگاه صلواتی توقف کرد مسافران پیاده شدند . پس از صرف نهاری مختصر و دقایقی طولانی جهت صف طولانی سرویس بهداشتی و اقامه نماز دوباره سوار اتوبوس شدیم. 

حدود 8 شب یعنی 12 ساعت پس از شروع سفر نزدیک مرز مهران شدیم، چنان طوفان و گرد و خاکی بود که به سختی جلوی اتوبوس دیده میشد. دقایقی بعد باران سیل آسایی اتوبوس و جاده را شست . اکثر پارچه ها و بنرهای ایستگاه صلواتی ها را باد کند و برد. از اتوبوس پیاده شدیم سوار اتوبوس شرکت واحد شدیم و چون باران شدید بود مسافران را تا نزدیکی گیت کنترل پاسپورت بردند. پس از عبور از گیت ایران وارد قسمت فضای بازی شدیم که اکثرش مسقف بود منتهی چون باران شدیدی می بارید کف محوطه کاملا آب جاری بود و برای نماز باید به نمازخانه میرفتیم . نمازخانه برای نماز خواندن 3 نفر آن هم با مشقت همراه بود مابقی فضای نمازخانه همه خوابیده بودند.

حدود 3 ساعت در این فضا ماندیم تا اتوبوس های عراقی برای مسافران مهیا شوند . بعد از عبور از گیت عراق سوار اتوبوس عراقی شدیم . خاطرم هست اتوبوس ایرانی 44 صندلی و اتوبوس عراقی 48 صندلی بود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۷ ، ۲۱:۲۶