ثقلین (قرآن کریم و عترت پیامبر اکرم)

ثقلین (قرآن کریم و عترت پیامبر اکرم)

رسول الله (ص) فرمودند:
نزدیک شده است که مرا فرا خوانند و من اجابت کنم. و همانا من دو شی ء گرانبها را بین شما باقی می گذارم، کتاب خدای عز و جل و عترت خود را. کتاب خدا رشته ای است که از آسمان به زمین کشیده شده و عترت من اهل بیت منند. همانا خدای مهربان مرا خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض نزد من بیایند. پس بنگرید بعد از من با این دو چگونه رفتار می کنید.

آخرین نظرات

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عراق» ثبت شده است

سفرنامه اربعین

پنجشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۷، ۱۱:۱۰ ب.ظ

مسیر نجف به کربلا:

عمود به عمود به کربلا نزدیک میشدیم . در مسیر، فراوان مورد لطف میزبانان قرار میگیرید . سفر عجیبی است . از اول مسیر،  ماشین پلیس و پلیس مسلح زیادی برای ایجاد امنیت زایران مشاهده کردیم. ماشینهای پلیس 2 برابر ماشین های معمولی بزرگتر و با هیبت تر بود. پلیس هم با سبیل و هیبتی تقریبا خشن و ترسناک. در مسیر فقط جایی که کباب پخش میکردند صف بود. کامیونت هایی هم دیدیم که کارتنهای موز را درآورده و موز را دانه دانه کرده به زوار میدهند و دورتادور ماشین زوار جهت گرفتن موز، جمعیتی جمع شده بودند . من و خانمم داشتیم تو لاین تندروی پیاده روی میرفتیم که پلیس عراقی دستش را داخل ماشین شاسی بلند بیرون آورده بود و به چند زایر  موز تعارف کرد.  

انواع غذاها و نوشیدنی ها در مسیر جهت زایران مهیا است .بیشترین غذایی که ما دیدیم بعد از فلافل، غذایی بود که شامل پلوی سفید با خورشتی که روی پلو میریختند . خورشتش شبیه خوراک لوبیا چیتی بود .خاطرم هست دوستی که سال قبل اربعین رفته بود تعریف میکرد این غذا را زیاد خورده بودند و میزبان هم با  "هلابیکم " به زوار جهت غذا دعوت میکرده است . این دوستمان میگفت روز اول فکر کرده بود هلابیکم اسم این غذا است. 

"هلابیکم" به گفته دوستی "اهلا بکم" است به معنای شما خوش آمدید ، است.


 

گفتم از جمله غذایی که برای زایران طبخ میشد، کباب بود. برای همین یک عده از میزبانان حیوانات زنده چون گوسفند و شتر آورده بودند همانجا ذبح می کردند و طبخ میکردند و به زایران میدادند. تو مسیر بچه شتری را دیدیم که بسته بودند و جلوی شتر مقداری خیار جهت خوردن حیوان ریخته بودند. ولی بچه شتر به خیار بی علاقه، مشغول جویدن ظرف یکبار مصرف پلاستیکی بود . خانم جوانی که پرچم کشورش هم به کوله اش بسته بود از دیدن بچه شتر خوشحال شد و کنار شتر ایستاد تا همراهش از او و شتر عکس بگیرد. صاحب شتر به عربی چیزی به این خانم و همراهش گفت . منتهی چون این دو نفر زبان آن عرب را نفهمیدند . مرد عرب مجبور به استفاده از زبان تصویری شد بدین شکل که با دستی دست دیگر خود را گاز گرفت . یعنی اینکه حیوان ممکن است گاز بگیرد. از کنار بچه شتر هم رد شدیم به سمت کربلا...


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۷ ، ۲۳:۱۰

سفرنامه اربعین

پنجشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۷، ۰۸:۴۲ ب.ظ
مسیر نجف به کربلا:

موکب مستقر در عمود 202 شب تا صبح استراحت کردیم. قبل از اذان صبح بیدار شدیم تا پس از اقامه نماز صبح (آن هم به صورت جماعت که بنده نماز صبح جماعت به ندرت نصیبم میشود . یکی از سورپرایزهای این سفر ، نماز صبح جماعت بود)  و صبحانه  به حرکت ادامه دادیم . صبح بود و هوا خنکی خودش را داشت . 
یک مورد را فراموش کردم محراب نماز حضرت امیرالمومنین (ع) در مسجد کوفه بود ، محراب را میبینی یک حس دوگانه ای بهت دست میده یک حس خوبی بهت دست میده از این جهت که محل سجده و ذکر مولاست ، یک حس غم آوری بهت دست میده چون  مقتل مولاست.
زایران در 2 مسیر کنار هم ، گروهی از مسیر حالت پیاده رو که پر از امکانات و غرفه های خدمات به زایران است پیاده روی می کنند و گروهی دیگر سمت چپ این گروه یعنی قسمت کندرو جاده پیاده روی میکنند که غرفه های خدمات کمتری دارد ولی سرعت حرکت زایران بیشتر میباشد. 


در مسیر به سمت محبوب ، این شماره عمودها (همان تیر برق های جاده) که بیشتر از 1400 تا هستند تو را کم کم به سمت مولا میرسانند. یاد آن حرف مرحوم آغاسی می افتادم که میگفت: "تو جاده داری میری مینبینی تابلو نوشته نجف-5کیلومتر میخوایی بیایی پایین تابلو را ببوسی" . این شماره عمودها هرچی به 1400 نزدیک تر میشد میفهمیدی که داری میرسی کربلا...
ما چون خیلی ورزشکار حرفه ای بودیم تقریبا هر 50 تا عمود دقایقی توی یک موکب استراحت میکردیم. در طول مسیر با چند کلمه عربی که بلد بودیم با چند نفری چند جمله ای عربی صحبت کردیم . تا متوجه میشدند ما ایرانی هستیم یاد امام رضا (ع) میکردند و میگفتند چند بار مشهد برای زیارت رفته اند . 
غرفه صلواتی غذا بسیار فراوان بود و مهمان نوازی فراوان. غرفه کوچکی فرهنگی ( نمایشگاه ) ایرانی رفتیم به نام "منتظر کی هستیم" حدود 10 تابلو در مورد امام زمان (عج) و ارتباطشان به  امام حسین (ع)  موجود بود  که با توضیحات راوی اثر خوبی روی بیننده داشت.
  جلوتر هم غرفه فرهنگی بزرگی ( همان نمایشگاه) عراقی رفتیم که روند تاریخی حدود 100  سال اخیر جهان اسلام را روی یک بنر 20 متر طول چاپ کرده بودند و چند راوی با زبان عربی (ما هر چی گوش کردیم چیز چندانی از صحبت های راوی نفهمیدیم) توضیح میدادند و در انتهای نمایشگاه فیلمی چند دقیقه ای از صحبت های سران حزب های اسلامی با زبان عربی روی مانیتور حدود  40 اینچی پخش میکردند  که ابتدای مستند، فرمایشات امام  خامنه ای بود که به عربی تکلم میکردند. . 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۷ ، ۲۰:۴۲

سفرنامه اربعین

پنجشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۷، ۱۰:۱۷ ب.ظ


مسیر مسجد سهله (کوفه) به کربلا:

بعد از اقامه نماز ظهر در مسجد سهله به سمت کربلا به راه افتادیم . مسیر به نظر مسیر حاشیه شهر بود ولی سیل عظیمی از پذیرایی از زائران مشاهده میشد که بی هیچ چشمداشتی این خدمت از میزبانان کوچک چند ساله تا بزرگترها صورت می گرفت . در مسیر دو کودک عراقی چرخ دستی برادرم را که ساک و کوله اش را روی آن قرار داده بود، از دست برادرم گرفتند تا در جابجایی این بار سنگین کمکی به زائر امام حسین کنند. پس از مسافتی و تشکر از دو کودک ، چرخ دستی را تحویل نمیدادند و کماکان اصرار داشتند تا مسیر طولانی تری بار ما را جابجا کنند . همسر برادرم مشتی شکلات به یکی از آن دو کودک داد و گفت به دوستت هم بده. کودک با لبخندی و تکان دادن سر فهماند که به دوستش شکلات نمیدهد، یعنی به او هم باید جداگانه شکلات بدهی . مشتی شکلات در دست او هم ریخته شد و راضی و خندان ما را ترک کردند.

 

هوا کم کم تاریک می شد . تعدادی کودک عراقی لب جاده مسیر پیاده روی زائرین بودند و درخواست میکردند برای شام و استراحت به منزل ما بیایید. ادامه مسیر دادیم تا جایی که جا برای اقامه نماز و پذیرایی شام و فضا برای استراحت شبانه مهیا بود. برای اقامه نماز جماعت توقف کردیم. نماز خواندیم بلافاصله سفره شام گسترده شد و زائران شام صرف کردند (کباب ترکی با نان ساندویچی عراقی به همراه موز و آب نوشیدنی) . ادامه مسیر دادیم هوا کاملا تاریک بود . از قضا که کوله بار من کامل بود چراغ قوه را از کوله درآوردم و مسیر را با نور چراغ قوه روشن کردم و وسیله تفریح بچه ها در یک ساعت پیاده روی شبانه ما شد . به جاده اصلی نجف به کربلا رسیدیم یکباره حجم زائران پیاده 10 برابر جاده قبلی شد و بسیار روشن که نیازی به چراغ قوه نداشتیم . عمود حدود 200 بود . عمود 202 موکب بزرگی بود شب را آنجا استراحت نمودیم.


۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۷ ، ۲۲:۱۷

سفرنامه اربعین

چهارشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۷، ۰۸:۵۲ ب.ظ


مسیر مرز مهران به نجف اشرف:

صبح حدود ساعت 2 صبح وارد خاک عراق شدیم . اولین خوشامدگویی ها را اپراتورهای تلفن همراه با چندین پیام به زبان فارسی، عربی و انگلیسی به ما گفتند. سوار اتوبوس عراقی جهت عزیمت به نجف اشرف شدیم . همان ابتدای راه به خاطر خستگی سفر تمام مسافران به غیر از راننده اتوبوس به خواب رفتند . اتوبوس جهت اقامه نماز صبح جلوی مسجدی توقف کرد. پس از اقامه نماز صبح به جماعت ( توفیق نماز صبح جماعت کمتر نصیب مسلمین میشود .ما به برکت این سفر چند بار نماز صبح جماعت اقامه کردیم) به راه افتاد . جاده ها اکثرا نامناسب و بدون علائم راهنمایی رانندگی و حتی مسافت مانده تا شهر بعدی و ... بود. حدود 9 صبح وارد شهر نجف شدیم . روحانی کاروان  ذکری از فضایل و زیارت حضرت علی (ع) و عظمت مسجد کوفه و مسجد سهله کرد و  از همه التماس دعا نمود .

چون اکثر مسافران خانوادگی آمده بودند و هر خانواده بالطبع مسیر راهپیمایی نجف به کربلا طی میکرد، مسافران پس از پیاده شدن از اتوبوس از همدیگر التماس دعا کردند و گروه گروه به سمت حرم امیرالمومنین طی مسیر کردند. از کنار وادی السلام گذشتیم ، قبل از رسیدن به حرم مولا سمت چپمان موکب بزرگی خودش را به ما نشان داد ، با ارائه پاسپورت پذیرش شدیم تا وسایل مان را در موکب گذاشته قدری استراحت کرده چای (دمنوش- شربت ) نوش کرده راهی حرم مولا شویم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۷ ، ۲۰:۵۲

سفرنامه اربعین

سه شنبه, ۸ آبان ۱۳۹۷، ۰۶:۲۳ ق.ظ


کوله بار سفر:

شروع به بستن وسایل مورد نیاز داخل کوله پشتی شدم کلی وسیله بود از جمله لباس گرم لباس راحتی چند دست لباس زیر و  چند جلد کتاب ( چون بنده خیلی اهل کتاب و کتاب خوانی هستم !!) 4 جلد کتاب که اصلا تو این حدود 150 ساعت سفرمون اصلا خوانده نشد فقط تو موکبمون تو کربلا توی کوله بودند به دلیل بارندگی شدید و سقف چادری موکب کمی خیس شدند . 1 جلد کتاب زیبا و نفیس راهنمای مصور زیارتی عراق  که پیشنهاد بنده به همه دوستان است که این کتاب را مطالعه کنند را همسرم گفت تو کوله من باشد که تو اتوبوس این کتاب را مطالعه کند ! { دریغ از 1 دقیقه مطالعه این کتاب تو این 170 ساعت سفرمون - قابل توجه که وزن این کتاب یا بهتر بگویم جرم این کتاب 850 گرم میباشد و تو کل سفر ، این کتاب همراه یا دوش من بود....} 1 جلد مفاتیح کامل جیبی که بین الحرمین زیارتنامه ها را از روی این مفاتیح الجنان خواندم . 2 کیلو خرمای خشک که حدود نیم کیلو باقی ماند و به عنوان سوغاتی و از کربلا برگشته به خویشان دادیم. حدود 1 کیلو نبات که فقط کمی استفاده شد و چون بارم برگشتنی سبک تر بشود به چایخانه موکبمون در کربلا دادم و .. یعنی کوله ام را وزن نکردم ولی مطمئنا بالای 12 یا 13 کیلو بود..


اتوبوس ها:

ماجرای شیرین و به یاد ماندنی این 2 تا اتوبوس اعزامی از تهران داشتند که تا حد امکان برای شما بازگو کنم. از صحن و حیاط امامزاده حسن به همراه پدر و مادرم به خیابان پشت حرم رفتیم تا سوار اتوبوس ها شویم . 2تا اتوبوس مرتب و تر و تمیز حضور داشتند . وقتی به اتوبوس ها رسیدیم مادرم که تجربه سفر زیارتی با اتوبوس زیاد دارد به ما گفت که مدیر کاروان یک برگه ( به نظرم گفت مانیفست) دارد که اسم و عکس مسافرها و ترتیب صندلی ها توش مشخصه . پس هر کس جای خودش بنشیند . بنده هم حاضرجواب سریع گفتم بعیده این کاروان همچین امکانات بالایی داشته باشد . مادرم گفت داره . من هم گفتم نداره اگر نداشت یک شکلک براتون میفرستم. اتوبوس جلوتر مسافرها را سوار میکرد و راننده اتوبوس گفت هر وقت اتوس جلوتر پر شد اتوبوس عقبی سوار شوید (به همین راحتی - بدون نیاز به هیچ برگه و لیستی یا مانیفستی) . ما چون 6 نفر بودیم اتوبوس جلو تقریبا پر شده بود ما اتوبوس عقبی سوار شدیم و ساعت 8 صبح به راه افتادیم سمت نجف ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۷ ، ۰۶:۲۳