۱۰۰ خصلت از خصوصیات اخلاقی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم
۱. هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه میرفت.
۲. در راه رفتن قدمها را بر زمین نمیکشید.
۳. نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.
۴. هر که را میدید مبادرت به سلام میکرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.
۵. وقتی با کسی دست میداد، دست خود را زودتر از دست او بیرون نمیکشید.
۶. با مردم چنان معاشرت میکرد که هرکس گمان میکرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.
۷. هرگاه به کسی مینگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمیکرد.
۸. هرگز به روی مردم چشم نمیدوخت و خیره نگاه نمیکرد.
۹. چون اشاره میکرد با دست اشاره میکرد، نه با چشم و ابرو.
۱۰. سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمیشد لب به سخن نمیگشود.
زمانی که بعثی های عراقی می خواستنند از اسیر 14 و 15 ساله برای تبلیغات استفاده کنند از او پرسیدند : برای چه درس و مدرسه را رها کردی و آمدی بجنگی؟
گفت: به زور آمدم!
گفتند یعنی تور را به زور این جا آوردند؟
گفت: نه با زور آمدم ، من با پدر و مادرم دعوا کردم تا خودم را به جبهه برسانم
گفتند: یعنی با پدر و مادرت بدی؟
گفت: نه ! من پدر و مادرم را به اندازه چشم هایم دوست دارم .
در این جا بعثی ها فکر کردند بهترین زمان برای تبلیغات است
گفتند : خب پس پدر و مادرت را به اندازه چشم هایت دوست داری . کسی که باعث شد تو به جنگ بیایی و از چشمهایت جدا بشوی چه؟ رهبرت خمینی!
گفت: رهبرم خمینی را به اندازه قلبم دوست دارم .
استخباراتی که بسیار عصبانی شده بود گفت: یعنی چه که به اندازه قلبم دوست دارم؟آن اسیر به ظاهر کوچک ، چنان جواب محکمی داد که همه را متعجب و قلب دشمن را نشانه رفت
گفت : انسان بدون چشم می تواند زندگی کند ولی بدون قلب هرگز....!!!
منبع : سایت ابروباد
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا» ماجرای کربلا و شهادت امام حسین(ع) و تمام شهدای کربلا صحنهای بود که عالم و عالمیان را به هم ریخت و آنقدر عظیم بود که در زیارت عاشورا از آن با تعبیر «مصیب اعظم» یاد می شود، حال یکی دیگر از اتفاقات دردناک دیگری در این صحنه واقع شد، ماجرای اسارت اهلبیت امام حسین(ع) است و بزرگانی چون امام سجاد(ع)، حضرت زینب(س) و دختری کوچک و نازدانه امام حسین(ع) و ... بودند. وقایعی که بعد از شهادت امام حسین (ع) از کربلا تا مدینه برای اهلبیت (ع) اتفاق افتاد خیلی بیشتر از آنست که بتوان آنها را در پاسخ یک سؤال و به طور مختصر بیان کرد. سالهاست که از شهادت حضرت رقیه(س) میگذرد، در 1242 اتفاقی ویژه درباره این دختر سه ساله رخ داد که امروز در بسیاری از منابر و مراسمات متناسب با فضا از آن یاد میشود که در ادامه به بیان این داستان میپردازیم:
مرحوم شیخ احمد کافى میفرماید: مرحوم سید هاشم خراسانی (1) یکى از علماء بزرگ شیعۀ شام بود که سه دختر داشته، مىگوید یکى از دخترهایم به خواب رفت، یک شب بیدار شد و صدا زد: بابا در شب بىبى رقیه را خواب دیدم، بىبى به من فرمودند: به پدرت سید هاشم بگو آب آمده در قبرم و بدن من نارحت است، قبر مرا تعمیر کنید، پدر اعتنایى نکرد، مگر مىشود با یک خواب، دست به قبر دختر امام حسین (ع) زد؟ فردا شب دختر وسطى همین خواب را دید و باز پدر اعتنایى نکرد، شب سوم دختر کوچک سید این خواب را دید، شب چهارم خود سید هاشم مىگوید خوابیده بودم که یک وقت دیدم یک دختر کوچک دارد مىآید، این دختر از نظر سِنى کوچک است، اما آنقدر با اُبهت است که با صولت و جلالت دارد مىآید، رسید جلوى من به من فرمودند: سید هاشم مگر بچههایت به تو نگفتند که من ناراحتم؟ قبر مرا تعمیر کن؟ گفت: من با وحشت از خواب پریدم و به نزد والى شام رفتم تا او را ببینم و جریان را بگویم، والى نامهای به سلطان عبد الحمید نوشت، سلطان به والى گفت که ما جرأت نمىکنیم و ما دست نمىزنیم. والى به علمای شام امر کرد که بروند، آنگاه به دست هر کس قفل درب حرم مقدس باز شد، همان کس برود و قبر مقدس او را نبش کند و جسد مطهرش را بیرون بیاورد تا قبر آن حضرت را تعمیر کنند، قفل به دست هیچ یک باز نشد مگر به دست مرحوم سید ابراهیم، بعد هم که به حرم مشرف شدند، هر کس کلنگ بر قبر مىزد کارگر نمىشد تا آنکه سید هاشم کلنگ را گرفت و بر زمین زد و قبر کَنده شد، بعد حرم را خلوت کردند و لحد را شکافتند، دیدند بدن آن مخدره میان لحد قرار دارد و کفن آن مخدرة صحیح و سالم است، اما آب زیادى میان لحد جمع شده است.
سید هاشم پایین رفت و دستهایش را زیر بدن این سه ساله برد، بدن را با کفن از توى آبها بیرون آورد و روى زانویش گذاشت، آب قبر را کشیدند، نزدیک ظهر شد، بدن را در یک پارچۀ سفید گذاشتند و نماز خواندند، غذا خوردند، دو مرتبه آمد و بدن را روى دستش گرفت، اینها تا غروب مشغول بودند، تا سه روز قبر را تعمیر کردند و به جاى آب گُلاب مصرف مىکردند و گِل درست مىکردند و قبر را مىساختند، از آن آبها جلوگیرى و قبر ساخته شد، سید هاشم یک تکه پارچه دیگر از خودش آورد، روى کفن انداخت، بدن را برداشت و در قبر گذاشت.
علماى شیعه مىگویند در این چند روز همه گریه مىکردند، سید هاشم هم همینطور، اما روز سوم وقتى سید هاشم بدن را در قبر گذاشت و بیرون آمد دیگر فریاد مىزد، گفتم سید هاشم چى شده چرا فریاد مىزنى؟ گفت به خدا دیدم آنچه شنیده بودم، مدام فریاد مىزد رفقا به خدا دیدم آنچه شنیده بودم، گفتیم سید هاشم چه دیدى؟ گفت به خدا وقتى این بدن را در قبر بردم، دستم را از زیر بدن بیرون کشیدم، یک مقدار گوشه کفن عقب رفت و دیدم هنوز بدنش کبود و سیاه است، هنوز جاى آن تازیانهها روى بدن این سه ساله باقى است.
این قضیه در سال 1242 هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم این قضیه مجملاً نقل شده است و در آخر اضافه کرده است: «فَنزلَ فی قبرها و وَضع علیها ثوباً لفَّها فیه و أخْرجها، فإذا هی بنتٌ صغیرةٌ دُونَ البُلوغِ و کانَ متْنُها مجروحةً مِنْ کثرةِ الضَّرب»، آن سید وارد قبر شد و پارچهای بر او پیچید و او را خارج کرد، دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده و پشت شریفش از زیادی ضربات مجروح بود.
این موضوع پیش از این به صورت روضهخوانی از سوی حجتالاسلام سید حسین مؤمنی و حجتالاسلام سید عبدالله فاطمینیا، در حرم مطهر امام رضا(ع) خوانده شده و مورد تأیید علما نیز قرار گرفته است.
ـ برگرفته از: کتاب ستاره درخشان شام حضرت رقیه(س)
1ـ ملامحمد هاشم خراسانی معروف به ثقةالاسلامی در سال (1242 ش) (1280 ق)
در مشهد به دنیا آمد، پس از فرا گرفتن مقدمات علوم، رهسپار نجف اشرف شد و
در مدت دوازده سال از محضر عالمانی همچون آخوند خراسانی و سید اسماعیل صدر
بهرهمند و پس از بازگشت از نجف، راهی مشهد شد و در حوزه درس آیتالله
سیدعلی حائری یزدی شرکت کرد و از آن پس به تحقیق و تألیف همت گمارد. آثار
متعددی از ملامحمدهاشم خراسانی به جای مانده که مهمترین آنها عبارتند از:
1ـ «مُنتَخَبُ التواریخ» به زبان فارسی در تاریخ معصومان و برخی از
امامزادگانِ مدفون در ایران و نیز علمایی که در مشهد، هرات، اصفهان و شیراز
به خاک سپرده شدهاند؛ 2ـ «حُسنُ العاقبةُ فی سَعادَةِ الخاتَمه و نیز
غایةُ الآمال فی حُسنِ خواتیم الاعمال». این عالم و مورخ گرانقدر سرانجام
در 28 اسفند 1312 مصادف با سوم ذیحجه 1352ق در هفتاد سالگی درگذشت و در
همان شهر به خاک سپرده شد.
تا شهدا؛ «روزبهروز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکتهیابی و نکتهسنجی زندگی شهدا در جامعهی ما رواج پیدا کند.»، این جمله کوتاه برشی از فرمایشات مقام معظم رهبری در 27 بهمن ماه سال 1393 در خصوص اهمیت نام و یاد شهدا است.
منطقه اورامان به دلیل وضعیت خاص جغرافیایی و دارا بودن ارتفاعات مختلف برای ما اهمیت ویژهای داشت. یک سلسله از کوههای منطقه در خطوط مرزی در اختیار عناصر رزگاری بود و همین باعث شده بود تا ارتباط آنها با حزب بعث به سهولت انجام پذیرد.
در جلسهای با حضور حاج احمد متوسلیان، و پیشمرگان کرد تصمیم گرفته شد طی عملیاتی این منطقه را از لوث وجود عناصر رزگاری پاکسازی کنیم. عملیات با موفقیت انجام شد و در منطقه مستقر شدیم. به اتفاق یکی از پیشمرگان با دوربین در حال کنترل تحرکات دشمن بودیم که متوجه شدیم یک نفر مقداری بار بر دوش گذاشته و یک گالن بیست لیتری هم در دست دارد و به طرف پایگاه میآید.
وقتی نزدیکتر آمد، دیدیم این شخص حاج احمد متوسلیان است که مقداری نفت و خرما را از راه دور برای رزمندگان مستقر در پایگاه میآورد. به استقبالش رفتیم و خواستم بار را از او بگیرم اما قبول نکرد و گفت وظیفه خودم است. وقتی وارد پایگاه شد؛ بعد احوالپرسی و روبوسی با رزمندگان به شدت گریست.
همه نگران شدیم و علت را پرسیدیم. گفت: ما در مریوان داخل شهر هستیم و امکانات داریم، اما شما روی خاک میخوابید، آنهم در این کوههای دور افتاده و بدون هیچ امکاناتی. بعد هم گفت: خدمت واقعی را شما انجام میدهید. خدمت ما و شما را هیچ وقت نمیشود با هم مقایسه کرد و دوباره گریست.
منبع: کتاب علمدار میدان عشق
گفتنی است حاج احمد متوسلیان از جمله فرماندهان صاحبنام و تاثیرگذار دوران جنگ تحمیلی و از مبارزان انقلابی در دوران رژیم پهلوی به شمار میآید که در چهاردهم تیر 1361 خورشیدی به همراه سه تن عکاس و دیپلمات در لبنان ربوده شدند.
منبع سایت تا شهدا
یادداشتی از حجت الاسلام موسوی مطلق؛ اثر ذکر یونسیه در ماه شعبان دو چندان است
هلال ماه شعبان المعظم فرا رسید، ماه شعبان ماه پذیرائی خاص خداست با اطعمه و اشرب های معنوی.
به گزارش خبرگزاری رضوی، حجتالاسلام سیدعباس موسویمطلق، مؤلف و محقق حوزه
علمیه قم با توجه به فرارسیدن ماه شعبان، این ماه را ماه پذیرایی خاص خدا
دانست و طی یاداشتی توصیه هایی برای این ماه جهت اهل ایمان مرقوم داشت که
در ادامه می خوانید؛
به سرعتِ برق، ماه پُر از راز و رمز رجب المرجب تمام شد و هلال ماه شعبان
المعظم فرا رسید، ماه شعبان ماه پذیرائی خاص خداست با اطعمه و اشرب های
معنوی و البته ماه ضیافت الهی رمضان المبارک پذیرائی با نورٌعلی نور است.
لازم وشایسته است امور ذیل انجام پذیرد:
١.مجددا توبه ای صورت بگیرد؛ از تمام اقوال،افعال وگفتار .
٢.عزم خویش را جزم نموده جهت انس با أدعیه های و مناجات های این ماه شریف
که بخشی از ان در کتاب مفاتیح الجنان امده است که گل سرسبد این مناجات ها
مناجات شعبانیه است که مناجات خصوصی امامان معصوم علیهم السلام است و اجازه
داده اند شیعیانشان بخوانند.
٣.استادی داشتم که در توحید فوق العاده بود میفرمود: ذکر یونسیه همیشه اثر دارد ولی در ماه شعبان دو چندان است.
٤.هر روز ماه شعبان صدقه فراموش نشود.
٥.روایات اهمیت روزه در این ماه را بر همگان روشن نموده است.
٦.اگر نسبت به مومنی توهینی،غیبتی،سوء ظنی و یا تهمتی زده و یا گفته شده حتما رضایتش را جلب نموده والا آب در آبکش قرار دادن است.
٧.تلاوت قرآن به هر میزان که نشاط و توجه وجود دارد؛ و گاهی هم قاری بخواند و شما گوش کنید.
٨.صله رحم در این ماه زیاد شود و البته مختصر یعنی از حیث تعداد بیشتر اما از حیث زمان کمتر از سائر ایام باشد.
٩.در تعظیم مناسبت های این ماه کوشا بودن سبب رشد می شود.
١٠.لیالی جمعه و لیله نیمه شعبان را به احیاء سپری نمودن.
١١. سکوت بیشتر از سائر ایام لازم و ضروری است.
١٢.در مواقع استجابت دعا برای ظهور وسلامتی حضرت صاحب الزمان عجل الله
تعالی فرجه الشریف دعا کنیم و همچنین دعا برای مردم، رهبر معظم انقلاب،
مسئولین و مملکت امام زمان(عج) دعا کنیم تا خداوند رحمت خویش را فرود آورد و
شر اجانب را دفع فرماید.