💐همیشه در صف اوّل نماز جماعت بود و نمازشبش ترک نمیشد، ولی یکبار در مسجد به کسی که اشتباهی و سهوی به او تنه زد، چنان فحش و حرفهای زشتی زد که هیچ کس باورش نمیشد که او اینقدر #بداخلاق و بددهن است.
💐کسی که فحّاشی کند، دیگران او را فردی ضعیف و ناتوان تصور میکنند که نمیتواند زبان خود را کنترل کند. به عبارت دیگر، فرد بددهن یا بداخلاق عیبها و بیصبری خود را آشکارا به دیگران نشان میدهد(۱) و در نزد مردم حقیرتر میشود.
👌یکی از مفاسد خشم، آشکار شدن #عیب انسان است.
پینوشتها:
۱-حضرت علی(ع) فرمودند:کَثْرَةُ الْغَضَبِ تُزْرِی بِصَاحِبِهِ وَ تُبْدِی مَعَایِبَهُ؛ 🌼💐خشم زیاد باعث عیب دار شدن شخص و آشکار شدن عیبش میشود🌾❤️. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۳۰۲، ح۶۸۹۴.
✨
✨@jalasate_ostad
💐🌸🌻🌹
بسم رب الشهدا و الصدیقین
بچه ها در تب و تاب آمادگی برای عملیات جدید بودند، جنب و جوش عجیبی بین عاشقان شهادت و سعادت ابدی موج میزد. امام جماعت سنگر تخریب حاج آقای ابراهیمی به یکی از بسیجیها مشکوک شده بود نمیدانست در این حال و هوای نزدیک عملیات چرا این بسیجی نصف شب که از خواب بیدار میشود و بعد از نماز شب، یکی دو ساعت غیبش میزند و جالب اینجا بود که هیچ کس هم نمیدانست کجا رفته و چه کار میکند!
این معمای بزرگ برای حاج آقا حل نشده باقی مانده بود تا اینکه به یکی از دوستان نزدیک او سپرد تا سر از کار حمید در بیاورد. حاج مرتضی[1] که دوست صمیمی حمید بود، چند روزی رفتارش را زیر نظر گرفت و دید حمید از سر سفرههای غذا دانههای برنج و خرده نانها و چیزهای دیگر جمع میکند و جایی نگه میدارد.
حس کنجکاوی مرتضی امانش را بریده بود ...
بلاخره تصمیم گرفت یک روز سحر حمید را تعقیب کند و راز این معمای بزرگ و جالب را کشف کند. آن روز صبح مرتضی همه حواسش به حمید بود که نکند یک دفعه غیبش بزند و سر او بی کلاه بماند، همین که حمید سر مخفیگاه خود رفت مرتضی او را دنبال کرد.
حاج مرتضی میگوید: هنوز هوا گرگ و میش بود و به سختی چشم و چشم را میدید، من که حس کنجکاویام به شدت آزارم میداد، به دنبال او راه افتادم، شاید حدود ۵ کیلومتر در بیابانها بدون هیچ نشانه و علامتی پیاده میرفت، هوا تقریبا روشن شده بود دیدم به یک دشت پر از لانههای مورچه سواری رسید و با صدای بلند و یک حالت عاشقانه و محبتآمیزی با مورچهها حرف میزند و میگوید: آروم باشید دعوا نکنید اومدم! غذا به همه تان میرسد فقط یادتان باشد که روز قیامت شهادت بدهید که من به یاد شما هم بودم و برایتان غذا آوردم.
مرتضی خیلی تعجب کرده بود و چهره زیبا و معصومانه حمید بیشتر از همیشه برایش جذاب و دیدنی شده بود، حمید برای هر لانه مورچهای یک مشت دانه برنج میریخت و با آنها حرف میزد انگار زبان مورچهها را میفهمد و مورچهها زبان او را.
این بسیجی پاکدل، مخلص و بیآلایش، شهید حمید جعفرزاده بود، او که زندگیاش سراسر محبت به خدا و مخلوقات خدا بود و خدا او را به آرزویش یعنی شهادت در راه خدا رساند.
برگرفته شده از dastankota.blog.ir
آگاه باش که شب و روز جمعه از سایر شب ها و روزها به صفت بلندى مقام و شرافت و نام آورى کاملا متمایز است.
از رسولان خدا صلّى اللّه علیه و آله روایت شده: که شب و روز جمعه بیست وچهار ساعت است و حق تعالى در هر ساعت آن ششصد هزار تن را از دوزخ آزاد مى کند.
و از امام صادق علیه السّلام وارد شده: که هرکه ما بین ظهر روز پنجشنبه تا ظهر روز جمعه از دنیا برود، خدا او را از فشار قبر پناه دهد.
و نیز از آن حضرت روایت شده که براى جمعه حق و حرمتى بسیار است مبادا حرمت آن را ضایع گردانى و در انجام عبادات حق تعالى و تقرب جستن به خدا با انجام کارهاى شایسته و ترک همه محرّمات الهى در آن روز کوتاهى نمایى، زیرا خدا ثواب طاعات را در این روز دو چندان مى سازد و گناهان را محو مى کند، و درجات اهل ایمان را در دو جهان بلند مى گرداند.
شب جمعه در فضیلت مانند روز است، پس اگر مى توانى شب جمعه را تا صبح به نماز و دعا زنده بدار، به راستى که خدا در شب جمعه براى اضافه کردن کرامت اهل ایمان، فرشتگان را به آسمان اوّل مى فرستند تا بر حسنات ایشان بیفزایند، و گناهانشان را محو کنند و حق تعالى عطایش گسترده و بسیار کریم است.
و نیز در حدیث معتبر از آن حضرت روایت شده: گاهى از اوقات شخص مؤمن براى حاجتى دعا مى کند و حق تعالى قضاى حاجتش را به تأخیر می اندازد تا در روز جمعه حاجتش را براورده سازد و به خاطر فضیلت جمعه درخواستش دو چندان برآورده شود.
و فرمود: آنگاه که برادران یوسف از حضرت یعقوب علیه السّلام درخواست کردند تا براى آمرزش گناهانشان از خدا طلب بخشش نماید، گفت: (سوف استغفر لکم ربّى یعنى: از پروردگارم برای شما طلب آمرزش خواهم کرد) و این تأخیر به آن سبب ود که این درخواست در سحر شب جمعه واقع گردد تا دعایش اجابت شود.
و نیز از آن حضرت روایت شده: چون شب جمعه فرا رسد، ماهیان دریا سر از آب بیرون آورند، و درندگان صحرا سر برآورند و حق تعالى را ندا کنند که پروردگارا! ما را به سبب گناه آدمیان عذاب مکن! و از حضرت باقر علیه السّلام روایت شده: حضرت حق سبحانه و تعالى فرشته اى را در هر شب جمعه فرمان می دهد که از اول شب تا آخر شب از جانب پروردگار جهانیان از بالاى عرش ندا کند: آیا بنده مؤمنى هست که پیش از طلوع صبح براى هر دو جهانش مرا بخواند، تا من درخواستش را اجابت کنم؟ آیا بنده مؤمنى هست که پیش از طلوع صبح از گناهش توبه کند تا توبه اش را بپذیرم؟ آیا بنده مومنى هست که در روزى او تنگ گرفته باشم، و پیش از طلوع صبح از من بخواهد که روزى اش را فزونى بخشم تا به او فراخى در روزى دهم؟ آیا بنده مؤمن بیمارى هست که پیش از برآمدن صبح از من بخواهد شفایش دهم تا به او تندرستى ارزانى کنم؟ آیا بنده مؤمن غمگین در بندی هست که پیش از طلوع صبح از من بخواهد او را از بند برهانم و اندوهش را برطرف سازم تا دعایش را اجابت نمایم؟ آیا بنده مؤمن ستمدیده اى هست که پیش از طلوع صبح دفع ستم ستمکار را از من بخواهد تا انتقام او را از ستمکار بگیرم و حقّش را به وى بازگردانم فرشته حق این ندا را پیوسته تا طلوع صبح ادامه میدهد! از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت شده: حق تعالى جمعه را از میان همه روزها انتخاب کرده و روزش را عید نموده و شب آن را در فضیلت همچون روزش گردانیده است، و از جمله فضیلت هاى روز جمعه آن است که در آن روز هر حاجتى که از خدا درخواست شود برآورده مى شود! و چنانچه جماعتى در اثر نافرمانى مستحق عذاب حق شوند چون شب و روز جمعه را دریابند و دعا کنند، خداوند عذاب را از ایشان برمیگرداند و نیز امور آینده را خدا در شب جمعه استوار و نهایى مى گرداند.
پس شب جمعه بهترین شبها و روز آن بهترین روزهاست.
و از امام صادق علیه السّلام روایت شده: در شب جمعه از گناه دورى کنید که عقوبت گناهان در ان شب دو چندان است، همان گونه که پاداش کارهاى نیک در آن شب دو برابر است.
و هرکه در شب جمعه نافرمانى خدا را ترک گوید خدا گناهان گذشته او را بیامرزد و هرکه در شب جمعه گناهى را آشکار انجام دهد، خدا او را به خاطر گناهان همه عمرش عذاب نماید و جزای گناه انجام گرفته در شب جمعه را بر او دو چندان گرداند.
و به سند معتبر از حضرت رضا علیه السّلام روایت شده: حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله فرمودند: روز جمعه سید و بزرگ روزهاست، خدا پاداش نیکی ها را در آن روز دو برابر عطا مى کند و گناهان را محو مى سازد و درجات اهل ایمان را بالا مى برد و دعاها را مستجاب نماید و سختی ها را آسان و غم ها را از دل ها مى زداید؛و حاجت هاى بزرگ را روا کند.
و روز جمعه روزافزونى است چرا که خدا لطف و مهر خویش را بر بندگان فزونى مى بخشد و گروه هاى بسیارى را از آتش دوزخ نجات می دهد؛پس هرکه خدا را در آن روز بخواند و حق و حرمت آن روز را آنچنان که شایسته است بشناسد، به یقین خدا او را از آتش دوزخ رهایى دهد.
پس چنانچه در روز جمعه یا شب آن از دنیا برود پاداش شهیدان را دارد و در قیامت ایمن از عذاب الهى برانگیخته می شود؛ و هرکه حرمت جمعه را آنچنان که شاید نگاه ندارد و حقش را تباه کند، یا این که نماز جمعه به جا نیاورد، یا در آن مرتکب محرمات الهى شود، به یقین خدا او را در آتش دوزخ بسوزاند، مگر آنکه توبه کند.
و به سندهاى معتبر از حضرت باقر علیه السّلام روایت شده: آفتاب در روزى بهتر از جمعه طلوع نکرده، و هنگامى که پرندگان در روز جمعه به یکدیگر مى رسند به هم سلام مى کنند و مى گویند: امروز روز با ارزشى است.
و به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده: هرکه روز جمعه را دریابد، باید به کارى جز عبادت نپردازد، چه در این روز خدا گناه بندگان را مى آمرزد و رحمت خویش را بر آنان نازل می کند.
البته فضایل شب و رزو جمعه بیشتر از آن است که در این سطور کوتاه بیان شود.
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری
احد بی زن و جفتی ملک کامروایی
نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت
تو جلیل الجبروتی تو نصیر الامرایی
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
تو نمایندهٔ فضلی تو سزاوار ثنایی
بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی
بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی
بری از خوردن و خفتن بری از شرک و شبیهی
بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی
نبد این خلق و تو بودی نبود خلق و تو باشی
نه بجنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی
همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری همه جودی و جزایی
همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی
همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی
احد لیس کمثله صمد لیس له ضد
لمن الملک تو گویی که مر آن را تو سزایی
لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی
« سنایی غزنوی »
استاد مهدی سمندری: نقل است که درویشی به شاگردش گفت برو از جهنم برایم آتش بیاور تا قلیون خویش را چاق کنم. شاگرد از نزد درویش خارج شد و پس از مدتی بازگشت و گفت: در جهنم آتش نبود بلکه هر کس در آتش خودش می سوخت.
http://www.abdesaleh.blogfa.com
☘باطن برزخی ما به چه صورتی است؟!☘
استاد علامه حسن زاده آملی:
اگر آدمى می خورد و می خوابد و شهوت به کار می برد "بهیمه" است.
و اگر علاوه بر این سه امر، ضرر و آسیب و آزار به خلق خدا دارد "سبع" است.
و اگر می خورد و می خوابد و شهوت به کار می برد و حیله و مکر و تزویر و خلاف و دروغ و از این گونه امور با بندگان خدا دارد "شیطان" است.
و اگر می خورد و می خوابد و شهوت به کار می برد ولى صفات سبعى و شیطانى ندارد یعنى مردم و خلق خدا از او آسوده اند "ملک" است.
و اگر علاوه بر مقام ملکى بسوى معارف و ادراک حقایق عوالم وجود و سیر در آنها و سیر الى اللّه و فی اللّه گرایش دارد "انسان" است.
منبع: ممدالهمم در شرح فصوص الحکم #علامه_حسنزاده
🌹شجره طیبه🌹
@abdesaleh
🌸🍃🌸🍃
در تذکره الاولیا آمده است، زرگری نزد ابوالعباس نهاوندی (قرن چهارم) آمد و گفت: میخواهم زکات مال خود را بپردازم به چهکسی بدهم؟
شیخ گفت: برو اولین نیازمندی که در شهر دیدی به او بده.
زرگر آمد و پیر نابینایی در کنار خرابات دید که در زمین نشسته بود. کیسهای زر زکات مال به او داد و نابینا خوشحال شد.
روز بعد رفت و دید نابینای دیگری کنار اوست. نابینای زکاتگیر به او میگوید: خدا خیر بدهد دیروز زرگری آمد و کیسهای زر به من داد و من در عشرتکده شهر رفتم و تا صبح مستی و با کنیزکان جوان عشقبازی کردم.
زرگر این سخن شنید برآشفت و پیش شیخ آمد و گفت: من از تو خواستم راهی نشان دهی که بتوانم زکات مالم را بپردازم٬ این چه راهی بود که حرف تو را گوش کردم و مال را یکباره به یک عشرتگر دادم!
شیخ دیناری به او داد و گفت: حال این یک دینار را ببر و به اولین فقیری دیدی ببخش. زرگر در راه مردی دید که چهرهای شکسته داشت. دینار در کف دست او نهاد. مرد علوی (سید) بود. شادمان شد و همانجا سجده شکری کرد. زرگر به دنبال آن مرد علوی افتاد، دید در خرابهای رفت و از زیر لباس خود کبوتری مرده را به خرابه انداخت.
برگشت و زرگر را دید. پرسید: این چه بود؟ مرد گفت: فرزندانم سه روز است گرسنه هستند و تاب گرسنگی نداشتند، این کبوتر مرده را برای آنها میبردم تا بخورند. که خدا تو را حواله من کرد و کبوتر را در خرابه انداختم. خدا را هزاران مرتبه شکر.
زرگر با چشمانی اشک بار نزد شیخ برگشت و داستان را تعریف کرد. شیخ گفت: دو زکات بود و دو داستان و یک انسان. هرگز در کار خدا تردید نکن. وقتی میخواهی بدانی پولت چقدر حلال است کافی است نگاه کنی که دست چهکسی میرسد و در چه راهی مصرف میشود.
Q
💭 روزی پیامبر در مسجد نشسته بودند. عرب بادیه نشینی وارد شد و گفت: ای رسول خدا! من گرسنه ام، لباس مناسبی ندارم، پولی هم ندارم و مقروض هستم. کمکم کنید. پیامبر به بلال فرمودند: که این مرد را به خانه فاطمه ببر و به دخترم بگو که پدرت او را فرستاده است. بلال آمد و داستان را برای حضرت زهرا تعریف کرد.
💭 حضرت گردنبند خود را که هدیه بود باز کردند و به بلال دادند و فرمودند: که این گردنبند را به پدرم بده تا مشکل را حل کنند. بلال بازگشت و امانتی را تحویل پیامبر داد. رسول خدا فرمودند: هر کس این گردنبند را بخرد، بهشت را برای او تضمین می کنم. عمار یاسر آن را خرید و مرد سائل(فقیر) را به خانه خود برد. به او لباس و غذا داد و دو برابر میزان قرض به او پول داد.
💭 سپس عمار غلام خود را صدا زد و گفت: این گردنبند را به خانه فاطمه زهرا می بری و می گویی که هدیه است. تو را نیز به فاطمه بخشیدم.
غلام گردنبند را به حضرت داد و گفت: عمار مرا نیز به شما بخشیده است.
✅حضرت نیز غلام را در راه رضای خدا آزاد کردند. غلام گفت: متعجبم! چه گردنبند با برکتی! گرسنه ای را سیر کرد، بی لباسی را پوشاند، قرض مقروضی را ادا کرد، غلامی را آزاد کرد و دوباره نزد صاحبش بازگشت.
🌴کانال عرفان🌴
@erfane1212
💠آیت الله آقا شیخ محمد حسین نجفی مسجدشاهی، مال همین شهر خود ما اصفهان بوده و خیلی وقت هم نیست که فوت کردهاند. صد و خرده ای سال قبل از این، زندگی میکرده و خیلی خیلی فوق العاده بودهاند. من نمی خواهم حالات ایشان را عرض کنم. فقط یک داستان آن را می خواهم بگویم.
✨ایشان مرجع تقلید بودند و در مسجد امام، نماز می خواندند و تا آخر میدان، جمعیت پشت سر ایشان به نماز میایستاد. ایشان فوت می کنند. برادر او توسلات پیدا می کند، تا دربارة برادرش خواب ببیند. بعد از مدتی که توسل پیدا می کند حضرت رسول صلی الله علیه و آله را در خواب می بیند و عرض می کند: «یا رسول الله! شیخ انصاری اهل نجات است؟» حضرت میفرمایند: «که بله، به واسطه محبت ما نجات پیدا کرد». در مورد تعدادی از علمای دیگر سؤال می کند. حضرت برای همه میفرمایند که به واسطه محبت ما نجات پیدا کرد. سؤال می کند: «اخوی من، آقا شیخ محمد حسین اهل نجات است؟» حضرت میفرمایند: «او برخدا وارد شد و هر چه خواست، خدا به او داد».
من و شما هم به این مقام می توانیم برسیم. می توانیم طوری عمل بکنیم که قبرمان یک چاهی از چاههای جهنم باشد یا باغی از باغهای بهشت. ((بحارالأنوار، ج 6 ، ص 159).) ببین برای خودت چه کار داری می کنی عزیز من!
کانال رسمی آیت الله ناصری
@Naseri_ir