ثقلین (قرآن کریم و عترت پیامبر اکرم)

ثقلین (قرآن کریم و عترت پیامبر اکرم)

رسول الله (ص) فرمودند:
نزدیک شده است که مرا فرا خوانند و من اجابت کنم. و همانا من دو شی ء گرانبها را بین شما باقی می گذارم، کتاب خدای عز و جل و عترت خود را. کتاب خدا رشته ای است که از آسمان به زمین کشیده شده و عترت من اهل بیت منند. همانا خدای مهربان مرا خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض نزد من بیایند. پس بنگرید بعد از من با این دو چگونه رفتار می کنید.

آخرین نظرات

‍ مقام آیت الله شیخ محمد حسین نجفی مسجد شاهی

دوشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۱۰ ب.ظ


💠آیت الله آقا شیخ محمد حسین نجفی مسجدشاهی، مال همین شهر خود ما اصفهان بوده و خیلی وقت هم نیست که فوت کرده‌اند. صد و خرده ای سال قبل از این، زندگی می‌کرده و خیلی خیلی فوق العاده بوده‌اند. من نمی خواهم حالات ایشان را عرض کنم. فقط یک داستان آن را می خواهم بگویم.


✨ایشان مرجع تقلید بودند و در مسجد امام، نماز می خواندند و تا آخر میدان، جمعیت پشت سر ایشان به نماز می‌ایستاد. ایشان فوت می کنند. برادر او توسلات پیدا می کند، تا دربارة برادرش خواب ببیند. بعد از مدتی که توسل پیدا می کند حضرت رسول صلی الله علیه و آله را در خواب می بیند و عرض می کند: «یا رسول الله! شیخ انصاری اهل نجات است؟» حضرت می‌فرمایند: «که بله، به واسطه محبت ما نجات پیدا کرد». در مورد تعدادی از علمای دیگر سؤال می کند. حضرت برای همه می‌فرمایند که به واسطه محبت ما نجات پیدا کرد. سؤال می کند: «اخوی من، آقا شیخ محمد حسین اهل نجات است؟» حضرت می‌فرمایند: «او برخدا وارد شد و هر چه خواست، خدا به او داد». 

من و شما هم به این مقام می توانیم برسیم. می توانیم طوری عمل بکنیم که قبرمان یک چاهی از چاه‌های جهنم باشد یا باغی از باغ‌های بهشت. ((بحارالأنوار، ج 6 ، ص  159).) ببین برای خودت چه کار داری می کنی عزیز من!


 کانال رسمی آیت الله ناصری 

@Naseri_ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۱۰

هر تازه واردی

يكشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۱۳ ب.ظ
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۱۳

دوستی مکن

يكشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۴۹ ب.ظ

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۴۹

جسم یا روح

يكشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۲۲ ب.ظ

‍ 

🍀 #خودم_کو🌼


☘️اشک از چشم هایش قطع نمی شود، گفت: برادرم نقاشی زیبای مرا واسه چی پاره کرده؟ پرسیدم: کی این نقاشی را کشیده بود؟ با تعجب گفت که خودم . خودت کجا است؟ دست خود را روی سینه اش گذاشت و گفت: این خودم است.


☘️حواست کجاست این که سینه تو است! با ناراحتی دست اش رابه فرق سر خود گذاشت و فریاد زد: این است

این که سر است! خنده ای کرد و از اتاق خارج شد و فراموش کرد که برای چه پیش من آمده است.


🍀ذهنش به شدت درگیر این بود که بالاخره من کو؟


🍀ما چه بدن داشته باشیم و چه نداشته باشیم، خودمان #بدون_بدن_باز_خودمان_هستیم و بدن ما هم، خود ما نیست؛ پس ما یک خود داریم و یک بدن که همه کاره بدن همان خود (روح) است.


👌پس حقیقت ما ربطی به جسم ما ندارد و با مرگ، انسان نابود نمی شود.



📚پی نوشت ها:

1علیکم انفسکم؛🌻🍁 برشما باد [ تفکر در مورد] خودتان. 💐🥀سوره مائده، آیه105.

#معرفت_نفس



@jalasate_ostad

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۲۲

آید آن روز

شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۴۶ ب.ظ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۴۶

طاووس اهل بهشت

شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۴۰ ب.ظ

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۴۰

نجس ترین چیز در دنیا

شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۶، ۰۸:۱۹ ب.ظ

🔴خیلی قشنگه🤞


طمع نجس ترین در دنیا


گویند روزی #پادشاهی این سوال برایش پیش می آید و میخواهد بداند که نجس ترین چیزها در دنیای خاکی چیست. /

برای همین کار وزیرش را مامور میکند که برود و این نجس ترین نجس ترینها را پیدا کند و در صورتی که آنرا پیدا کند و یا هر کسی که بداند... تمام تخت و تاجش را به او بدهد ./

@amirkabear


وزیر هم عازم سفر میشود و پس از یکسال جستجو و پرس و جو از افراد مختلف به این نتیجه رسید / 


که با توجه به حرفها و صحبتهای مردم... باید پاسخ همین مدفوع آدمیزاد اشرف باشد / 


و عازم دیار خود میشود در نزدیکی های شهر چوپانی را میبیند و به خود میگوید بگذار از او هم سوال کنم شاید جواب تازه ای داشت /


بعد از صحبت با #چوپان او به وزیر میگوید من جواب را میدانم اما یک شرط دارد و #وزیر نشنیده شرط را میپذیرد /

چوپان هم میگوید تو باید مدفوع خودت را بخوری وزیر آنچنان عصبانی میشود که میخواهد چوپان را بکشد ولی چوپان به او میگوید تو میتوانی من را بکشی اما مطمئن باش پاسخی که پیدا کرده ای غلط است تو اینکار را بکن اگر جواب قانع کننده ای نشنیدی من رابکش

خلاصه وزیر به خاطر رسیدن به #تاج و #تخت هم که شده قبول میکند و آن کار را (اسمشو نبر را) انجام میدهد/


 سپس چوپان به او میگوید /

کثیف ترین و نجس ترین چیزها طمع است /که تو به خاطرش حاضر شدی آنچه را فکر میکردی نجس ترین است بخوری/



🔴 کانال امیرکبیر

@amirkabear

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۱۹

دیگران را مسرور کردن

شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۶، ۰۷:۵۹ ب.ظ

📌حضرت آیت الله #خامنه_ای (مد ظله العالی):


🔹 در چهره‌ی اسلام، تفریح و ادخال سرور - دیگران را مسرور کردن، خشنود کردن، خوشحال کردن، شاد کردن و امیدوار کردن - جای بسیار حساسی دارد. بنابر این، شما همین‌طور که یک کار تفریحی را انجام می‌دهید، یک نمایش اجرا می‌کنید، یک ماجرای طنزآمیز را بیان می‌کنید، یک شعر اجرا می‌کنید و می‌خوانید یا یک مسابقه اجرا می‌کنید، در همان حال احساس کنید که یک عبادت انجام می‌دهید.



📚 بیانات در تاریخ ۷۰/۱۰/۰۱


@Quran_Etrat

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۵۹

اللهم عجل لولیک الفرج

جمعه, ۶ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۴۲ ب.ظ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۴۲

هرگز کسی را کوچک نشماریم

جمعه, ۶ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۳۳ ب.ظ

 


🌴علی بن یقطین از بزرگان صحابه و مورد توجه امام موسی بن جعفر علیه السلام و وزیر مقتدر هارون الرشید بود.


🌴روزی ابراهیم جمال (ساربان) خواست به حضور وی برسد. علی بن یقطین اجازه نداد. در همان سال علی بن یقطین برای زیارت خانه خدا به سوی مکه حرکت کرد و خواست در مدینه خدمت موسی بن جعفر علیه السلام برسد. حضرت روز اول به او اجازه ملاقات نداد. 


🌴روز دوم محضر امام علیه السلام رسید. عرض کرد: آقا! تقصیر من چیست که اجازه دیدار نمی دهی؟ حضرت فرمود: به تو اجازه ملاقات ندادم، به خاطر اینکه تو برادرت ابراهیم جمال را که به درگاه تو آمده و تو به عنوان اینکه او ساربان و تو وزیر هستی اجازه ملاقات ندادی. خداوند حج تو را قبول نمی کند مگر اینکه ابراهیم را از خود، راضی کنی.


🌴می گوید عرض کردم: مولای من! ابراهیم را چگونه ملاقات کنم در حالیکه من در مدینه ام و او در کوفه است. امام علیه السلام فرمود: هنگامی که شب فرا رسید، تنها به قبرستان بقیع برو، بدون اینکه کسی از غلامان و اطرافیان بفهمد. در آنجا شتری زین کرده و آماده خواهی دید. سوار بر آن می شوی و تو را به کوفه می رساند.


🌴علی بن یقطین به قبرستان بقیع رفت. سوار بر آن شتر شد. طولی نکشید در کوفه مقابل در خانه ابراهیم پیاده شد. درب خانه را کوبیده و گفت: من علی بن یقطین هستم.


🌴ابراهیم از درون خانه صدا زد: علی بن یقطین، وزیر هارون، در خانه من چه کار دارد؟ علی گفت: مشکل مهمی دارم. ابراهیم در را باز نمی کرد. او را قسم داد در را باز کند. همین که در باز شد، داخل اتاق شد. به التماس افتاد و گفت: ابراهیم! مولایم امام موسی بن جعفر مرا نمی پذیرد، مگر اینکه تو از تقصیر من بگذری و مرا ببخشی


🌴ابراهیم گفت: خدا تو را ببخشد. وزیر به این رضایت قانع نشد. صورت بر زمین گذاشت. ابراهیم را قسم داد تا قدم روی صورت او بگذارد؛ ولی ابراهیم به این عمل حاضر نشد. مرتبه دوم او را قسم داد. وی قبول نمود، پا به صورت وزیر گذاشت. در آن لحظه ای که ابراهیم پای خود را روی صورت علی بن یقطین گذاشته بود، علی می گفت: (اللهم أشهد). خدایا! شاهد باش.


🌴سپس از منزل بیرون آمد. سوار بر شتر شد و در همان شب، شتر را بر در خانه امام در مدینه خواباند و اجازه خواست وارد شود. امام این دفعه اجازه داد و او را پذیرفت.



📚 بحار ج 48،ص 85


@Dastanhayqurani

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۳۳